تربیّت
آرزوی دیدن آینده درخشان دانش آموزان
شنبه 16 شهريور 1392برچسب:, :: 11:50 قبل از ظهر :: نويسنده : بهفر
موضوع موعود يا مصلح كل، نظريه و انديشه اي نيست كه در طول زمان در اذهان پديد آمده و براي تسكين دردها و ايدهاي براي دلداري مظلومان باشد. بلكه هويت شيعه است كه با توجه به آيات و روايات ميتوان به ضرورت آن پي برد. «مهدويت»، فكر و انديشه¬اي است كه آثار اجتماعي فراواني دارد، مهمترين آنها، از بين بردن يأس و نااميدي از پيكره اجتماع است. مهدويت؛ يعني، اميدواري به آيندهاي روشن و پيامي رهاييبخش به بشر سرخورده و ستم ديده و اينكه روزي يك مرد الهي خواهد آمد و آنچه مردم بدان اميد دارند، تحقق خواهد بخشيد. اين انديشه آن قدر روشن است كه حتي برخي از مستشرقان (نظير ماربين فيلسوف آلماني) هم بدان تصريح كرده است: «از جمله مسائل اجتماعي بسيار مهم كه هميشه ميتواند موجب اميدواري و رستگاري باشد همانا اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار ظهور او است.» بعد سیاسی تاريخ پيوسته شاهد شكست مكتبها و حكومتهاي مختلف در صحنه جهاني بوده است. ساليان دراز دو ايدة غالب ـ كاپيتاليسم نمايندة انديشه ليبرال دموكراسي غرب و كمونيسم نماينده سوسياليسم ـ با سلاحهاي اتمي و ...جهان را تهديد كردند و اين آشكارترين دليل بر ناكارآمدي برنامهها و ايدههاي آنها است. از اين رو تنها برنامهاي كه ميتواند پاسخگوي بشر معاصر باشد، اين انديشه است، مهدويت در عرصة حكومت داراي اهداف بلند و ارزشي است، و حتي ميتواند اين فكر براي حكومت ديني، يك طرح راهبردي باشد. اگر مهدويت به خوبي تبيين شود، حركتهاي اصلاحي در سراسر جهان جان ميگيرد، چنان كه انقلاب اسلامي ايران به عنوان زمينه و بستري مناسب براي انقلاب بزرگ امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) شكل گرفت. بعد تاریخی نابراين چگونگي «امامت» از امام علي(عليه السلام) تا ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و عكسالعمل مسلمانان دربارة امامت (بطور عام) و مهدويت (بطور خاص) و نيز حوادث تاريخي در اين زمينه ميتواند از موضوعات مهم و حساس تاريخ اسلام به شمار آيد. مسأله مهدويت در طول تاريخ مطرح بوده است، روايات شيعه و سني مملو از بشارات پيامبر گرامي به آمدن حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. موعود باوري در طول حيات تاريخي اسلام منشأ آثار فراوان بوده است. جالب اينجا كه بسياري از حركتهاي اصلاحي در تاريخ و عصر حاضر متأثر از انديشه مهدويت بوده است؛ (مثل فاطميان در مصر، مهدي سوداني در سودان و ...) حركت اصلاحي موعود باوري آن چنان در جامعه اسلامي تأثير شگرف گذاشت كه برخي از دسيسه گران با استفاده ابزاري از واژة مهدي، و ادعاي مهدويت عدهاي از مردم را در جوامع اسلامي به خود مشغول كردند. كار در بعد فرهنگي در عرصه مهدويت به چند محور نياز دارد: 1. تبيين استراتژي انتظار استراتژي انتظار؛ يعني كلان نگري و به كارگيري همه نيروها و تواناييها براي تحقق ظهور حضرت. اين امر تحقق نمييابد مگر اينكه در اين عرصه از هر گونه برنامه منفعلانه دوري كرده و خود را به يك برنامه فعال و پرتحرك واداشته تا با سازمان دهي همه نيروها و توان موجود به اهداف مورد نظر دست يابيم. براي تحرك لازم در اين زمينه بايد آيندهنگري داشت؛ زيرا بدون تبيين روشن آينده نميتوان برنامه درستي تدوين كرد. همچنين بايد از تمام ظرفيتهاي موجود در جامعه استفاده كرد تا انتظار به معناي واقعي كلمه شكل بگيرد، در نتيجه راه از بيراهه شناخته شود و گرفتار انتظار منفي و ايستا نشويم. 2. آسيب شناسي بايد تلاش كرد نقاط آسيبپذير را شناخت و سعي در حلّ اين آسيبها داشت: به عنوان نمونه، نبايد با طرح افراطي ملاقات با امام زمان(عليه السلام)، اساس مهدويت را در ملاقات خلاصه كرد، چرا كه با عدم تحقق ملاقات، عدهاي دچار يأس و نا اميدي ميشوند و ... و يا به طرح يك طرفه قهر و غضب امام پرداخت. همچنين بايستي مراقب باشيم، مفهوم انتظار، تحريف نشود و انديشههاي نادرست (مانند ظلم پذيري و ...) در جامعه حاكم نگردد. 3. دشمن شناسي دشمن از هر حربهاي استفاده مي كند تا جلوي رشد تفكر مهدويت را در جامعه اسلامي بگيرد و يا آن را تحريف كند. با توجه به آنچه گفته شد (ثمرات مهدويت و ...)، اگر دشمن اين كار را نكند بايد تعجب كرد؛ زيرا ماهيت دشمني همين است! بايد كوشيد با شناخت صحيح مباحث مهدويت، جلوي هر گونه تخريب و تحريف در آن را گرفت. مفهوم و جايگاه امامت پس از رحلت پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) مهمترين بحثي كه در جامعه نوپاي اسلامي مطرح شد موضوع خلافت و جانشيني رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) بود. گروهي بر اساس آراء بعضي بزرگان صحابه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)، خلافت ابوبكر را پذيرفتند و گروه ديگر معتقد شدند كه جانشين پيامبر بنابر تعيين آن حضرت، امام علي(عليه السلام) است. در زمانهاي بعد دسته اول به عامّه (اهل سنّت و جماعت) و گروه دوم به خاصّه (تشيع) معروف گرديدند. نكته قابل توجه اينكه اختلاف شيعه و سنّي تنها در شخص جانشين پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) نيست؛ بلكه در ديدگاه هر يك، «امام» معني و مفهوم و جايگاه ويژهاي دارد كه اين دو مذهب را از يكديگر متمايز ميكند. «امامت» در لغت به معني پيشوايي و رهبري است و «امام» كسي است كه سرپرستي يك گروه را در مسيري مشخص به عهده ميگيرد. و در اصطلاحِ علم دين، امامت به گونههاي مختلف تفسير شده است. به نظر اهل سنّت، امامت حاكميتي دنيوي (و نه منصبي الهي) است كه از رهگذر آن جامعه مسلمين سرپرستي و اداره ميگردد و از آنجا كه هر جمعيتي نياز به پيشوا و بزرگي دارند جامعه مسلمين نيز، پس از پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) بايد براي خود رهبري برگزيند و چون براي اين گزينش راه و رسم ويژهاي در دين ترسيم نشده است، انتخاب جانشين پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) ميتواند از راههاي مختلف همچون رجوع به آراء اكثريت مردم يا بزرگان آنها يا وصيت خليفه پيشين و يا حتي كودتا و غلبه نظامي باشد. ولي شيعه كه امامت را ادامه نبوّت و امام را حجّت خدا در ميان خلق و واسطه فيض او به مخلوقات ميداند معتقد است كه «امام» تنها به تعيين الهي است كه از زبان پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)، پيام آور وحي، معرفي ميگردد. اين ايده به خاطر جايگاه رفيع و بلند امامت در تفكر شيعي است كه امام را نه تنها سرپرست و مدير جامعه مسلمين كه بيان كننده احكام الهي و مفسّر قرآن كريم و راهبر راه سعادت ميداند. به بيان ديگر در فرهنگ شيعه، امام، مرجع امور مردم در دو بخش دين و دنياست نه آنگونه كه اهل سنّت معتقدند كه تنها وظيفه خليفه، حكومت داري و اداره دنياي مردم باشد. نياز به امام براي ضرورت وجود امام، دليلهاي فراواني بيان شده است ولي ما تنها به يك بيان ساده، اكتفا ميكنيم: همان دليلي كه نياز به پيامبر را بيان ميكند، بيانگر نياز مردم به «امام» نيز است. زيرا از سويي، اسلام آخرين دين و حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله وسلم) آخرين پيامبر خداست، بنابراين، اسلام بايد پاسخگوي تمام نيازهاي بشر تا قيامت باشد. از سوي ديگر، قرآن كريم، اصول و كليات احكام و معارف الهي را بيان كرده است و تبيين و توضيح آن به پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) واگذار شده است.4 ولي روشن است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) به عنوان رهبر مسلمين، مطابق نيازها و ظرفيت جامعه اسلامي زمان خود به بيان آيات الهي پرداخته است و لازم است براي او جانشينان لايقي باشد كه همچون او متصل به درياي بيكران علم خدا باشند تا آنچه را پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)، تبيين نفرموده است، بيان كنند و نيازهاي جامعه مسلمين را در هر زمان، پاسخ گويند. در روايتي كه شيعه و سنّي از پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) نقل كردهاند آمده است: «اِنّي تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَينِ كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتي؛ ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلّوُا بَعْدي اَبَداً...5 به راستي كه من دو چيز گرانبها در ميان شما باقي ميگذارم: قرآن و اهلبيتم، تا وقتي به اين دو چنگ بزنيد هرگز پس از من گمراه نخواهيد شد.» طبق اين حديث، هيچ زماني خالي از حضور عترت پيامبر در كنار قرآن نخواهد بود. همچنين امامان(عليهم السلام)، نگهبان ميراث به جا مانده از پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) و نيز مبين و مفسّر حقيقي قرآن كريم هستند تا دين خدا دستخوش تحريفِ غرض ورزان و دشمنان قرار نگيرد و اين سرچشمه زلال تا قيامت، پاك و پاكيزه باقي ماند. بعلاوه «امام» به عنوان انسان كامل، الگوي جامعي در همه ابعادِ انساني است و بشر نياز جدّي به چنين نمونهاي دارد كه با دستگيري و هدايت او، آنگونه كه در خور كمال انساني اوست تربيت گردد و در پرتو راهنماييهاي اين مربي آسماني از انحرافها و دامهاي نفس سركش خود و شيطانهاي بيروني محفوظ بماند. از مطالب بالا روشن شد كه نياز مردم به امام يك نياز حياتي است و برخي از وظايف امام به شرح زير است: ـ رهبري و اداره امور جامعه (تشكيل حكومت) ـ حفظ دين و آئين پيامبر از تحريف و بيان صحيح قرآن؛ ـ تزكيه نفوس و هدايت معنوي مردم؛6 ویژگی های امام جانشين پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) كه ضامن تداوم حيات دين و نيز پاسخگوي نيازهاي بشر است شخصيت ممتازي است كه به تناسب جايگاه والاي پيشوايي و رهبري، ويژگيهايي دارد كه مهمترين آنها عبارتند از: تقوا و پرهيزگاري و برخورداري از ملكه عصمت به گونهاي كه كوچكترين گناهي از او سر نميزند. علم و دانش كه از علم پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) سرچشمه گرفته است و متصل به علم الهي است. بنابراين پاسخگوي همه در تمام زمينههاي مادي و معنوي، ديني و دنيوي است. آراستگي به فضائل و سجاياي اخلاقي در بالاترين درجات؛ توان اداره جامعه بشري و مديريت صحيح آن بر اساس آموزههاي ديني؛ با توجه به صفات ياد شده براي امام، بديهي است كه انتخاب چنين فردي از توان و دانش مردم بيرون است و تنها خداوند است كه به سبب علم بي نهايت خود ميتواند پيشوايان و جانشينان پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) را برگزيند. بنابراين از مهمترين ويژگيهاي امام، منصوب بودن او از سوي خداست. علم امام امام كه سمت پيشوايي و رهبري مردم را به عهده دارد؛ لازم است دين را در تمامي زواياي خود بشناسد و به قوانين آن آگاهي كامل داشته باشد و نيز با دانستن تفسير آيات قرآن و احاطه كامل به سنّت پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) به تبيين معارف دين پرداخته و به همه سؤالات مردم در موضوعات مختلف پاسخ دهد و آنها را به بهترين شيوه راهنمايي كند. بديهي است كه چنين مرجع علمي ميتواند مورد اعتماد و تكيه گاه تودهها قرار گيرد و چنين پشتوانه علمي تنها به واسطه اتّصال به علم الهي ميتواند وجود داشته باشد به همين دليل است كه شيعه معتقد است علم امامان و جانشينان واقعي پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) برگرفته از علم بيكران خدايي است. امام علي(عليه السلام) درباره علامتهاي امام بر حق ميفرمايد: «امام آگاه ترين فرد است به حلال و حرام خدا و احكام گوناگون و اوامر و نواهي او و هر آنچه مردم نيازمند هستند.»7 عصمت امام يكي از صفات مهم امام و شرايط اساسي امامت، «عصمت» است و آن ملكهاي است كه از علم به حقايق و ارادهاي قوي به وجود ميآيد و امام به سبب برخورداري از اين دو، از ارتكاب هر گناه و خطايي خودداري ميكند. امام هم در شناخت و تبيين معارف ديني و هم در عمل به آنها و هم در تشخيص مصالح و مفاسد جامعه اسلامي، معصوم از لغزش ميباشد. راي عصمت امام، دلائل عقلي و نقلي (از قرآن و روايات)، وجود دارد. مهمترين دليلهاي عقلي عبارتند از: الف. حفظ دين و راه و رسم دينداري، در گرو عصمت امام است. چون امام مسئوليت حفظ دين از تحريف و هدايت ديني مردم را به عهده دارد و نه تنها سخن او كه رفتار او و تأييد و عدم تأييدش نسبت به عمل ديگران، در رفتار جامعه تأثير ميگذارد. پس بايد در فهم دين و عمل به آن از هر لغزشي محفوظ باشد تا پيروان خود را به گونه صحيح، هدايت كند. ب. يكي از دلائل نياز جامعه به امام اين است كه مردم در شناخت دين و اجراي آن، مصون از خطا نيستند. حال اگر پيشواي مردم نيز چنين باشد، چگونه ميتواند مورد اعتماد كامل آنها قرار گيرد؟! به بيان ديگر اگر امام معصوم نباشد، مردم در پيروي از او و انجام همه دستوراتش، دچار ترديد خواهند شد8. آياتي از قرآن نيز بر لزوم عصمت امام دلالت دارد كه يكي از آنها آيه 124 سوره بقره است. در اين آيه شريفه آمده است كه پس از مقام نبوت، خداوند مقام والاي امامت را نيز به حضرت ابراهيم(عليه السلام) عطا فرمود. آنگاه حضرت ابراهيم از خداوند درخواست كرد كه مقام امامت را در نسل او نيز قرار دهد. خداوند فرمود: «عهد من (امامت) به ستمكاران و ظالمان نميرسد». يعني منصب امامت مخصوص آن دسته از ذرّيه ابراهيم(عليه السلام) است كه ظالم نباشند. حال با توجه به اينكه قرآن كريم، شرك به خدا را ظلم بزرگ دانسته و نيز هر گونه تجاوز از دستورات الهي (= گناه) را ظلم به نفس شمرده است، هر كس در برههاي از زندگي خود، مرتكب گناهي شده، مصداق ظالم بوده و شايسته مقام امامت نخواهد بود. به بيان ديگر، بدون شك حضرت ابراهيم(عليه السلام) «امامت» را براي آن دسته از ذريّه خود كه در تمام عمر گناه كار بوده و يا در آغاز نيكوكار بوده و سپس بدكار شده اند، درخواست نكرده است. بنابراين دو دسته باقي ميماند: 1. آنان كه در آغاز، گناه كار بوده و سپس توبه كرده و نيكوكار شدهاند. 2. آنها كه هيچگاه مرتكب گناهي نشدهاند. خداوند در كلام خود، دسته اول را استثنا كرده است. نتيجه اينكه مقام «امامت» تنها به دسته دوم اختصاص دارد. مديريت اجتماعي امام از آن جا كه انسان، موجودي اجتماعي است و اجتماع بر روح و روان و رفتار او تأثير فراواني دارد لازم است براي تربيت صحيح و رشد او به سوي قرب الهي، زمينههاي اجتماعي مناسب پديد آيد و اين در سايه تشكيل يك حكومت الهي، ممكن خواهد بود. بنابراين امام و پيشواي مردم بايد توان اداره امور جامعه را دارا بوده و با استفاده از تعاليم قرآن و سنّت نبوي(صلي الله عليه و آله وسلم) و بهره گيري از عناصر كار آمد، حكومتي اسلامي را پي ريزي كند.
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ تربیت خوش آمدید. موضوعات آخرین مطالب نويسندگان
|
||||||||||||||||
![]() |